هميشه سلام
دو نگاه به برخوردهاي يک سال گذشته در مورد حجاب
(نگاه اول) دختر ِ خوب ِ بد شده!!!
يكى بگه چند سالشه ، دختر ِ خوب ِ بد شده؟
يكى بگه اين بدى رُ ، اون از كجا بلد شده؟
يكى بگه اين بچهها ، مالِ كدوم مملكتن؟
يكى بگه كه چى شدن ، سرمايههاى اين وطن؟
مگه اذون تو گوش ِ اين بچهها خونده نمىشه؟
دختر ِ خوب ِ بد شده ، واسه چى اينقده آتيشه؟
مگه تموم ِ بچهها ، كتاب دينى ندارن؟
مگه به زور جلو اونا ، يه جانماز نمىذارن؟
مگه تو هر محلهمون ، يه دونه مسجد نداريم؟
روضه مگه نمىگيرم ، سفره مگه نمىذاريم؟
تمومه ارگاناى ما ، مگه حِراست نداره؟
مگه كه اين جامعهمون ، به فشار عادت نداره؟
هشت سال مىجنگه باباجون ، مىگيد دفاع مقدسه
باباى من كشته مىشه ، حرفاى بيهوده بسه
باباى من جون مىده وُ ، شهيد مال شما مىشه
تقّى به توقّى مىخوره ، اين انقلاب طلا مىشه
سى ساله كه داريد مىگيم ، اسلام ناب احمدى
از خوبى چيزى نديدم ، به غيرَ از اين همه بدى
حرفِ حسابتون چيه؟ بگيم كه كى مقصره؟
نكنه من مقصرم ، آبروتون داره ميره
(نگاه دوم)فاطمه فاطمه نيست!!!
فاطمه فاطمه نيست ، تو راس مىگي
اما يه فرشته مىتونه باشه
اگه عصمتش مثه فاطمه نيست
مىتونه كه فاطمه گونه باشه
تو كدوم جغرافيا فرشته رُ
با اين اوضاع تو خيابون مىبينى
تو كدوم صفحهى تاريخ اينهمه
چهرههاى نيمه عريون مىبينى
آره ما بىهنراى عالميم
اگه زلفاى پريشون هنره
كسى كه مدعيه نجابته
ساده از هويتش نمىگذره
آخه بىانصافيم حدِّى داره
دختر ِ ايرونى و اين همه رنگ
جلو چشم ِ هيز ِ اين زمينيا
چهرهى مريخى و مانتوى تنگ
يادمه روزاى كه كشف حجاب
راهى جز دعا به آسمون نداشت
گريهى دختركاى چادرى
جوابي به غير ِ خفهخون نداشت
دخترى كه سايبونِ عفتش
زير پاى ِ ياغِيا لگد مىشد
امّا تو تِست ِ نجابت هميشه
نمره هاش بالاى مرز ِ صد مىشد
قديما هر كى خودش بود و خودش
حرفِ شكلِ تو و شكلِ من نبود
تو دل ِ دختراى سادهى شهر
عقدهى مثه كسى شدن نبود
اون روزا اتاقِ بچهها فقط
بوى اسباب بازى و كتاب مىداد
بابا شب از سَر ِ كار كه برمىگشت
سارا دستش يه ليوانِ آب مىداد
حتى اون وقتا كه قانون شده بود
كسى بيرون نره از ساعت هشت
دارا با مشت گره كرده بازم
تو خيابون پى ِ آزادى مىگشت
غرور ِ مردم اون روزاى شهر
مثه حالا ، كه تو ابهامه نبود
اون روزا غيرت ِ مردونه فقط
واسه تيتر ِ داغ ِ روزنامه نبود
روزگاري جوونامون اينقده
عاشقِ هواى غربت نبودن
به خدا فاطمه هامون اون روزا
مثه حالا بىهويت نبودن
نمىخوام شخصيت ِ هيچكسى رُ
با اين حرفا ببرم زير سوال
ولى معصوميت ِ فرشته هم
داره گم مىشه تو عصر ِ ابتذال
عصرى كه قربونى ِ نمايش
سجده كردن به بتاى سنگيه
عصرى كه اصالتش گم شده وُ
صحنهى تهاجم ِِ فرهنگيه
عصرى كه حس ِ تموم ِ آدماش
ديگه همپَرسهى دود و فلزه
عصرى كه الگوى دختر پسراش
مايکل جکسونُ ، جنيفر لوپزه
عصرى كه ويروس ضدِّ ارزشا
بدجورى افتاده روى هر ژِنش
وقتى ديگه واسه مون عادى شده
حرف ِ ماهواره و مولتى ويژنش
آره خيليا برات كف مىزنن
وقتى از پرستيژ و كلاس مىگى
آخه طرز فكرا هم عوض شده
فاطمه فاطمه نيست ، تو راس ميگي
صداى گريه ى دخترا بازم
داره مىپيچه تو گوش ِ كوچهها
امّا اين دفه يه فرقى داره كه
مىسپرم قضاوتش رُ به ما
اينا كه دل براشون مىسوزوني
چي رو از فاطمه بودن بلدن؟
همشون مدعيه تمدنن
امّا تو فكر و عقيده جا زدن
اينا كه با وضعشون پا مىذارن
گاهى رو قداست و حرمت ِ زن
داد و فرياد مىزنن ، جيغ مىكشن
نمىخوان نقابشونُ بندازن
نىدونم فايده نداره حرف ِ زور
نبايد نسنجيده عمل كنيم
نبايد معضل ِ يه جامعه رُ
با فشار ِ تازيانه حل كنيم
امّا آب از سرمون داش مىگذشت
صبرمون به آخرش رسيده بود
روز به روز داشتيم ميرفتيم توى چاه
با طنابى كه ديگه پوسيده بود
ديگه دارا پى آزادى نبود
بوى افيون مىاومد دور و بَرش
سارا شب كنار ِ بابا نمىموند
هى هواى پارتى مىزد به سرش
آره حتى تو كتاباى لغت
شرح آزادى ديگه عوض شده
بحثِ داغ بچه هامون اينه كه
چه تريپى توى اين روزا مُده
ديگه فاطيماى اين دوره فقط
عاشق ِ لباس ِ تنگ و كِشيه
مارى ، جاى خونه دارى ، دنبالِ
بهترين ماركاى آرايشيه
کيفاى مدرسه شون پر شده از
پنکِکُ ، سايه ي چشمُ ، رُژ ِ لب
تا مياى ژست تذكر بگيرى
از لجت روسريشُ ميده عقب
اگه ساكت بشيمُ ، هيچى نگيم
تا نگن : چقد فلانى اُمله
خودمونيم به عقيدهى شما
نسل ِ بعدى قابل ِ كنترله؟
اگه هى فسادُ گسترش بِدن
اين جورى بدون ِ ترس و واهمه
آخه جز ، يه چند تا اسم ، توى كتاب
چى مىمونه از علي و فاطمه
نذاريم فردا غريبهها بگن
مگه اين نقطه مسلمون نداره
گرهاى كه وا مىشه با دستمون
به خدا نياز به دندون نداره
مىشه طرز ِ فكرا رُ منطقى كرد
مىشه به رنگ و لعابا دل نباخت
اين درست ، که فاطمه فاطمه نيست
اما مىشه كه ازش فرشته ساخت
شاياتجلي